...

لحظه ها مون چقدر زود می گذرند...

 

و

 

ما چقدر زود جا می مونیم...

 

 

در گوشی :  چقدر تنبل شدم من

 

نظرات 9 + ارسال نظر
غریبه پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام آبجی

تازگی ها فهمیدم خیلی از اون آدم هایی که یه عمر تو زندگی شون دویدن و اندازه ۱۰ تا آدم فعالیت کردن ٬ وقتی در پیری به آنچه گذشته نگاه میکنن ٬ احساس بی مصرفی بهشون دست میده !
حالا موندم هاج و واج که با این تفاسیر ٬ آخر و عاقبت من چی میشه !!!

یا حق

سلام امین جان

نمیدونم شاید حق با تو باشه..ولی ادم وقتی به گذشته ی پر بارش نگاه میکنه..
لذتی رو که الان داره طعمشو میچشه مدیون سختی هاییه که در گذشته
تحملشو ن کرده..واما در مورد آخر و عاقبت تو ..نظر من اینه که خیلی
روشنه..(جدیدا فالگیر هم شدم) ولی در کل همه چی دست خداست..
ببین و مستقیم به جلو حرکت کن..
در پناه خدا

فاطمه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ

سلام سمیرا جان
من تا به حال وبلاگت رو ندیده بودم وبلاگ قشنگی داری.
یه کم بیشتر سعی کن حتما؛ موفق میشی.

فاطمه ی عزیزم سلام
از این که صفای وجودت رو به بهشت من انتقال دادی
بی نهایت سپاسگذارم..اگه این لطفو در حق من داشته باشی و
بیشتر به این حقیر سر بزنی
خیلی خوشحال میشم.چون دوست دارم از راهنمایی هات استفاده کنم.
به امید دیدار

غریبه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ب.ظ

سلام آبجی

الهی که هر چی اکسیژن عالم امکان هست ٬ یک راست به ریه هات سرازیر بشه !!!
راستی ٬ من اینجا یک کامنت دیگه هم گذاشته بودم (!) نکنه اکسیژن نداشتی خوردیش (خنده !)

یا حق

سلام به داداش گلم..
میبینم که بوی اکسیژن تازه همه ی بهشتو پر کرده..
به به..الان دارم نفس میکشم و هی تازه میشم..
میدونی که وقتی افسرده میشم..
یعنی کمبود اکسیژن دارم..بعد هم نفس زدنم به شماره میفته و
شمارش معکوس شروع میشه...
تو که نمیخوای بلایی سر خواهرت بیاد..
می خوای؟؟
حالا هی نیا ...
یا حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ق.ظ

http://www.vnnu.com/fa?111124297

علی دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.dustdashtan.blogsky.com

سلام ماروای عزیز از اینکه بهم سر زدی ممنونم من بدون اینکه متن کسی رو بخونم الکی براش پیام نمی ذارم اومدم بهت بگم چند روزیه سرم خیلی شلوغ شده نتونستم بیام نوشته هات رو بخونم امروز هم هنوز نتونستم بخونم اما سر وقت برات نظر می ذارم. موفق باشی... بازم ممنون

؟؟؟؟؟؟

حسین دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ http://barayekhodam.blogsky.com/

سلام .فقط همین .
بقیه اش رو نمیگم تا بیای

سلام دوست خوبم..
حق داری سلام بدی و بری..
من واقعا شرمنده ی روی ماهت هستم..
همیشه بی معرفتی از طرف من بوده.و شما همیشه با وفاتر
از همیشه جلوه دادی..
به زودی میام پیشت
امیدوارم منو ببخشی
در پناه خدای مهربون

علی سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ق.ظ

شرمنده که من نظر ماروارو برای تو نوشتم... یه اشتباه پیش اومد... هم وبلاگ تو رو باز کرده بودم هم ماروارو اشتباهی نظرات رو وارد کردم تازه متوجه شدم چه گندی زدم خلاصه شرمنده... امیدوارم ناراحت نشده باشی

دشمنت شرمنده باشه
no problem

دوست پاییزی دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ق.ظ http://mehr-64.blgsky.com

سلام
خوشحالم که دوباره مینویسی ولی ببخشید که دیر فهمیدم..اخه چند باری سر زدم ولی خبری نبود..

تنبلی رو کنار بگذار دختر!!
شاد باشی و موفق

سلام دوست پاییزی من
چقدر خوب شد توی این هوای بهاری حس پاییز و به من انتقال دادی
خیلی ممنون که خوشحالم کردی
ولی خیلی تنبل شدما حق با توئه

باران پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ

سلام ! دوست یا شاید هموطن عزیزم! شعر های قشنگی تو وبلاگته ! نمی دونم چی بگم !شاید مصخره به نظرت یا نظر همه بیاد ولی ولش کن! موفق باشی

سلام دوست خوبم..

به بهشت خودتون خوش اومدین.
راستش اسمت منو یاد روزای قشنگ بارونی انداخت ..ومن الان احساس خوبی پیدا کردم..
در مورد شعرهای وبلاگم باید بگم نظر لطفتونه..
((آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند))
ولی من منظور جمله ی آخرتونو نفهمیم..ونفهمیدم چی مسخره به نظر میاد؟؟و چیو باید ولش کنم؟؟؟
اگه ممکنه برام بازش کنید
ودر آأخر شما به من هیچ نشونی ندادید..وب یا ایمیل
منتظرتون هستم
بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد