کاش این درد تموم بشه

مادرم  امروز درد کشید...(مثل همیشه)

ومن باز از درون شکستم و...

می ترسم...

می ترسم از روزی که ... ولش کن اصلا حرفشو هم نمی زنم

درگوشی:خودش نمی دونه آلتورز نخاعی درمان نداره...

نظرات 14 + ارسال نظر
کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزنتکتولزیکدشمنسرسختبرایپسوردسندرهاhttps://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help Tak Tools 2 Beta.GIFhttp://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak Tools 2 Beta.zipSendtoallPlz

علی شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.dustdashtan.blogsky.com

سلام سمیرا خانوم... کجایی تو از اولین دوستای من بودی که بهم سر می زدی ولی دیگه خیلی وقته مارو فراموش کردی... امیدوارم که حالت خوب باشه...

سلام علی جان
تو هم از دوست های خوب منی
ولی باید بهت بگم واقعا گرفتارم و سرم خیلی شلوغه به هر حال ازت ممنونم که میای و خوشحالم می کنی.

افسانه جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ب.ظ http://angeles.blogsky.com

سلام خوبی؟ شفای مادرت رو از خدا میخوام

وبلاگ زیبایی داری

امیدوارم به وب من سر بزنی و نظرت رو در مورد تبادل لینک بگی.

سلام دوست خوبم
به خاطر دعایی که کردی ممنونم
حتما سعی می کنم بیام پیشت
به امید دیدار

مرجان پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:21 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام آبجی سمیرا جونم

کجایی قربونت برم ؟ چرا سراغی از نیمکت نمیگیری عزیزم ؟ حالا که دله ما نیمکتی ها تنگ شده واسه روزای اوله تولده خونواده امون ، نبودنه تو هم دردی به دردامون اضافه کرده

منتظرتیم

emad(shingo یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:00 ق.ظ

salam man vase avalin bar be tore etefaghi vared shodam hatman vasam esme wblag roo pm ya off bede, dardam az darde dost nist ,dardam az darde yar nist ,dardam az darde del nist ,dardam az darde eshgh ast ke vafadar nist

امیر یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ب.ظ http://benyamin-masih.blogfa.com

سلام
خوبی
وبلاگت خیلی قشنگه به منم سر بزن آپم

علی دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://www.dustdashtan.blogsky.com

سلام سمی... خوبی؟! حالت مادرت الحمداله بهتر شده؟! می دونم که گفتی سرت شلوغه... مزاحمت نمی شم... امیدوارم مادرت هم بهتر شده باشه...

محمد - مسافر همیشگی دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:20 ب.ظ http://daram-az-to-minevisam2.blogsky.com/

سلام
شفا و لا هر دو تاش دست خداست
از خدا بواه بهت میده
از خدا بخواهید عطا میکند
درب را بزنید باز خواهد شد
آرزوی شفا دارم تا بعد ه امید دیدار

کوه شب یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.mehla 65.blogfa .com

سلام دوست عزیز خیلی ناراحت شدم خدا انشالله شفاش بده
سخترین بیماریهااگه خدابخواد درمان میشه..یاحق
راستی باتبادل لینک موافقید؟

غریبه سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام سلام

خیلی سعی کردم که پیشت نیام و بذارم راحت باشی و حال و هوات رو به هم نزنم ... اما نمیدونم چرا باورت نمیشه که غریبه هااا هم دل تنگ میشن (!) اصلا نمیدونم که در تصوراتت برای غریبه ها هم قلب میکشی یا نه ... دیگه غریبه ها رو آدم حساب میکنی ...

آخه بی انصاف ٬ ناسلامتی ما هم آدمیم ... حقش نیست که این طوری خودت رو کنار بکشی )-:

یا حق

سلام به آشناترین آشنای غریبه

شاید این حرفا رو زدی که دل منو برنجونی ...چون خودت خیلی خوب میدونی که
ارادت خاصی به تو دارم...من کیم که بخوام تو رو آدم حساب نکنم..
من کنار نکشیدم..من هستم همیشه با نیمکت ...حتی اگه اینجا هم نمیومدم ولی
توی نیمکت حضور داشتم..اما نمیدونم چرا حرف زدن برام سخت شده بود
کلمات دیگه یارای اینو نداشتند که از دهانم تراوش بشند..
به خصوص اگه بخوای در جوار بزرگ مردی مثل تو حرف بزنی..
فقط خوشحالم که هنوز این کوچک ناچیز رو فراموش نکردی..
سخن آخراین که من همیشه به یاد تو و نیمکت و بچه ها هستم ...
ودلتنگ تر ازد یروز
به قول تو یا حق

پریچهر سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://parijon.blogsky.com/

سلام سمیرا جون
خوبی عزیزم
انشاالله حال مادرت خوب بشه وقتی خوندمش خیلی ناراحت شدم واقعا از ته قلبم براش دعا میکنم
موفق باشی عزیزم

مینا منصوری پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام عزیزم...اولین باره که به وبلاگت میام
موفق باشی
اگر خدا بخواد و مامانت خوب بشه خیلی خوشحالم میشم....اگرم...
اسمشو نمیارم....
خیلی دوستت دارم...نظر من رو در مورد مرگ میتونی از فرزاد بژرسی...خیلی خوش و موفق باشی...مینا

سلام دوست عزیزم.....

میدونم که پاسخ تو دوست نازنین رو زود تر از اینا باید می دادم ولی خوب....امیدوارم من و ببخشی.
ممنون از این که بهم بابت مریضیه مادرم امیدواری میدی...
وسپاسگذار از این که قدم به بهشت کوچک من گذاشتی..بهشتی که الان دیگه رنگ و بوی بهشت نداره...
هر بار خواستم بیام و از نو شروع کنم...ولی دوباره یه چیزی مانعم شد..
حالا می خوام دوباره رنگ و بویی به اینجا بدم و خوشحال میشم اگه بیای و
با نظراتت منو یاری بدی....
در ضمن من می خوام خودت برام راجع به مرگ بگی ..
با تشکر

محمد چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ب.ظ http://goalesorkh.blogfa.com

سلام کجایین؟

vida شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ب.ظ

salam samira

web loget kheili ghashange hamin jooram harfat

az tahe tahe delam baraye mamanet doa mikonam

سلام ویدای عزیز...

به بهشت کوچک من خوش اومدی...
از لطف بی نهایتی که به اینجا داری خیلی ممنونم..
ویدای عزیز باید منو ببخشی که خیلی دیر پاسخت رو دادم...
هر وقت میام یه چیزی رو بسازم یه باد تند میوزه و خرابش می کنه..
اومد م که چراغ بهشتو روشن نگه دارم اما نشد......
ازت خیلی سپاسگذارم که برای مادر من دعا می کنی...
میدونی خیلی درد بزرگیه که شاهد درد کشیدن عزیز ترین شخص
زندگیت باشی و نتونی هیچ کاری براش بکنی...
این وسط خیلی ها قلبشو شکستن..صدای شکستنش گوش منو کر کرد..
دلم لرزیدو قلبم شکست..این وسط تنها پدر بود که مرحمی شد به به دردهای مامان
این پدر بود که مارو به آرامش دعوت می کرد...و من کمی آروم میشدم..
تو فکر انتقام بودم...ولی حالا همه ی اونارو واگذار کردم به خدا چون خدا حقه..
ومطمئنم روزی جواب کارهای همه ی اونارو خواهد داد...
بگذریم...
من خیلی مشتاقم که با تو بیشتر آشنا بشم...اگه وب داری
حتما آدرسشو برام بنویس.ازت ممنون میشم...
در پناه خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد