نیمکت خالی من

چرا این کارو کردی امین؟؟؟؟؟

 

می خواستی تنها دلخوشیه منو ازم بگیری؟؟؟

 

 می خواستی چیو ثابت کنی...؟؟؟

 

نه باورم نمیشه.. .باورم نمیشه که نیمکت خالی باشه....

 

پس چی شد اون همه خاطرات قشنگ..

 

می خواستی تنها رویای شیرینمونو ازمون بگیریو  به غم سردی که توی دلمون میشینه بخندی..؟؟

 

بهت تبریک  چون موفق شدی که این کارو بکنی....

 

آی آدمها.............................

 

 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
آنیم و آنیما شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ب.ظ http://soda721.blogsky.com

سلام دوست عزیز . چرا این همه غم ؟
نمی دونییم چی بگیم .

سلام دوستای عزیز

اگه این غم نباشه مطمئن باشید که لذت و شیرینیه شادی هیچ وقت حس نمیشه...ممنون ا ز حضور گرمتون

وبلاگی شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://weblogs.blogsky.com

نفهمیدم این داستان خودتون بود یا کس دیگه؟
ادامه بده

سلام دوست گرامی

به بهشت خوش اومدین...
اگه منظورتون از داستان ۰پست قبلیمه که موضوعش خودکشی بود باید بگم این داستان من نیست یه داستان واقعی از دختر بیست ساله ایه که اقدام به خودکشی کرد و بعد از ۲۴ ساعت بیهوشی خدارو شکر از خطر مرگ نجات پیدا کرد....

در پناه خدا

نوروز شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:23 ب.ظ http://ravanpezshk51.blogsky.com

تنهایی این نیمکت چوبی را
فردا
تو با دیگری قسمت خواهی کرد
یا من ؟
از: م.س

دوست عزیز سلام

با ورودتون به بهشت خوشحالم کرذین...
جملات فوق العاده زیبایی نوشتین
کاش *نیمکت تنهایی من* خالی نمیشد...........

به قول امین یا حق

علی یکشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.dustdashtan.blogsky.com

سلام... چی شده سمیرا انگار بهم ریخته شدی...
نمی خوام نصیحتت کنم چون من آدم این حرفا نیستم... اما ... اما سمیرای عزیز می دونی وقتی از دست کسی دلگیر هستی مشکل از کجاست؟! مشکل از خودمونه... چون روی آدما زیاد حساب باز می کنیم... خیلی زیاد... اما آدما همشون قابل ترحم هستند... همشون... نه می تونی دست اتهام به طرفشون دراز کنی نه می تونی راجع بهشون قضاوت کنی اما می تونی همیشه فاصله بین خودت رو با آدما رعایت کنی تا هیچ وقت ازشون دلگیر نشی یا خدای ناکرده نفرت پیدا نکنی... اینارو که بهت گفتم خودم با همه وجودم لمس کردم و تجربه کردم وگرنه نصیحت نبود... توی این روزای عزیز برات آرزوی سلامتی و بهترین روزها رو دارم... منو ببخش که اینهمه حرف زدم... آخه نتونستم چیزی نگم نوشتت بوی دلگیری می داد... بخند می دونم سخته اما همیشه به سختیهای زندگیت بخند بعدش می فهمی که ای بابا واقعا چقدر خنده دار بوده...

سلام به همراه همیشگی یهشت
علی جلن از حرفای قشنگی که زدی ممنونم..
آنچه از دل می آید لاجرم بر دل نشیند..
تموم حرفایی مه زدی در مورد خیلی از آدمای اطراف من صدق می کنه...
اما در مورد امین یا به قولی "غریبه" این طور نیست..
من ازش دلگیر هستم..ولی به خاطر این که دلیلشو برای خالی کردن نیمکت
عنوان کرد...
و حالا من و مطمئنم بچه های نیمکت خیلی تنها شدیم..
نیمکت قشنگی که به من –آبجی مرجان و داداش شهرام _.عمه حیتایی و
آبجی سروناز و سایر اعضا آرامشی عجیب میداد..
هروقت از دل مشغله های این دنیای واقعی به تنگ می اومدم ..
نیمکت تگیه گاهی بود برای این که به آرامش برسم..
اما یه هو...........
به هر حال ممنون از این همه لطفت
راستی علی جان من چند بار اومدم وبت ولی متاسفانه باز نشد
اما خوب دوباره امتحان می کنم..
در پناه حق

سمیرا (پاسخ به فر هان) دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ

یه دوست عزیزی به نام فرهان لف کرده بوذ و برام نظر گذاشته بود من به نظر ایشون پاسخ دادم و تاییدش هم کردم ولی نمیدوم چرا متاسفانه الان تو کامنت ها نیست؟؟؟
بنابر این پاسخ ایشون رو همین جا می نویسم..
دوست عزیز ورودتوتن رو به بهشت خوش آمد میگم
ممنون از لطفی که نسبت له اینجا دارین..
فقط یه سوال؟؟؟
چطور به این راحتی شمارتونو در اختیار دیگران قرا میدید؟؟؟
هر چند صلاح مملکت خویش خسروان دانند..
در پناه حق

غریبه دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام به آبجی سمیرای عزیزم

خوشحالم از اینکه میبینم روی این کرۀ خاکی ، هنوز هستند کسانی که میتونن با چندتا جمله ، تمام وجودم رو به آتش بکشن ... هنوز هستند کسانی که راه خاکستر کردن قلب غریبه رو بشناسن ... هنوز هستن کسانی که از دور دل غریبه رو متلاشی کنند ... و هنوز هستند کسانی که ......... با تک تک کلماتت از درون سوختم و سوختم و سوختم اما جرات دم برآوردن ندارم !... خوب یاد داری داداشت رو به خاک هلاکت بندازی آبجی .. آفرین بر این همه استعدادت در گفتار و انتقال احساس .....

اما سمیرا ، به جون خودم من برخلاف تصور تو ، دیگه چیزی برای نقض و اثبات ندارم (!) برهان من سالهاست که به جز روش خلف ، راهکار دیگه ای رو برای رسیدن به جوابش نمی شناسه !... وگرنه ، مگه من مرض داشتم که با دست خودم بزنم تمام هستی مجازیم رو که از حقیقت هم برام حقیقی تره ، نیست و نابود کنم و بی دلیل خاطر عاطر شماها رو مشوش ... اما چه کنم ، چه کنم که :

***
نازک آرای تن شاخه گلی
که به جانم گشتم
و به دل دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند
ای دریغا به برم میشکند ...
***

یا حق

سلام به داداشیه گلم
سرفراز کردی این خواهر عزلت گزیده ی تنها رو
دیگه فکر می کردم نمی تونم صداتو بشنوم..
اما هر وقت که میای صدای تو از هر صدایی بلندتره
صدایی که وقفتی تو گوشم می پیچه تن ریزش می کنه و حس خوبی بهم می ده...
داداشی من کیم که تو رو به خاک هلاکت بشنونم؟؟
اصلا سمیرا غلط می کنه که بخواد به داداش گلش آسیب برسونه...
ولی امین جان باور کن هر وقت میرم تو نیمکت واون نیمکت خالی رو می بینم..
خیلی غمگین میشم.اونجا به من زندگی داد..در من رخنه کرد منو در گیر خودش کرد
حالا چیکار کنم.؟؟؟؟ به کجا پناه بیارم؟؟؟؟؟
من همیشه میومدم تو نیمکت و فقط نظاره گر بودم حتی اگه این مدت حرفی هم تو نیمکت نمیزدم
ولی همیشه حضور داشتم....آخه یارای حرف زدن نداشتم...
با این که این دنیای واقعی رمقی برام نذاشته ولی تصمیم گرفته بودم بیام حتی با گفتن یه سلام خشک و
خالی موجودیتمو تو نیمکت اعلام کنم..
که متاسفانه.............................................
نمیدونم چرا این کارو کردی ولی به یه چیز مطمئنم این که تو هیچ تصمیمی رو بیهوده نمگیری..
وهمینه که آرومم می کنه...
فقط داداش امین حالا که نیمکتمون خالی شده منو تنها نذار...خواهش میکنم.
دلم برای یا حق گفتنات تنگ شده ..

یا حق

آیدا سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام سمیرا جون
وبلاگ زیبایی داری
موفق باشی

سلام دوست عزیز
مرسی از محبتت
شما وب نداری؟؟
در پناه خدا

غریبه چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:16 ق.ظ

سلام آبجی سمیرا

نفست حقه سمیرا (اونم از نوع نافرمش !)
میدونی چرا ؟! به این دلیل که به دل آدم میشینه .. اونم خیلی ناجووور (!)

نمیدونم به دلیل این همه لطفی که در حق من داشتی ، باید ازت تشکر کنم یا اینکه به سبک پدر بزرگ های چارهزار ساله پیش ، بگیرمت زیر باد استنطاق ...
راستش تنها جمله ای که میتونم بگم اینه که : "آآآآآآآآآی ایها الناس ، من این همه نیییییییستمممممم !!!" هر چند که ... همه عمر آرزویم ، بود اینکه که در گلویم ، نبود زکات ذکری ، که نباشدش زکویم ...

در ضمن ، شایان ذکر است که بنده در همین جا از نظرات علی آقا به شدت استقبال میکنم و سخنان ایشون رو کاملا درست و متین میدونم ... هر چند که کمی بوی بی اعتمادی رو هم انتقال میداد اما در کل ، سخنی ثواب جاری کردن .... که البته باز هم تو من رو شرمنده ی دریای لطفت کردی و باعث شرمساری بیش از پیش من در درگاه خداوندی شدی ... از صمیم قلب از خدا میخوام که من رو لایق این همه بزرگواریت بکنه و تو رو به بهترین بهترین هاااا برسونه *** آمین ***

یا حق

...

[ بدون نام ] شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ب.ظ

محمد سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:24 ق.ظ http://goalesorkh.blogfa.com

سلام کجایین؟ اپ میکنین بی خبر بهشت شما هنوز در پیوندهای گل سرخ من هست فراموش نشدین گل سرخ قیلی من هم در پیوندهای شما هست ولی من فراموش شدم

محمد عزیز سلام...
نمیدونم چطور باید ازت تشکر کنم از این که به بهشت اومدی
ومنو فراموش نکردی..راستش من چیزی برای گفتن ندارم...از روی تو هم شرمنده ام..
من نو رو فراموش نکردم..خودمو فراموش کردم..بهشتو فراموش کردم...
ازت می خوام که با بزرگیه خودت کوتاهی و قصور منو ببخشی ...
حتما میام دیدنت...
بازم منتظرتم
یا علی

فرزاد دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 ب.ظ http://petti.blogsky.com

خیلی وقت بود نیومده بودی....
منم خیلی وقت بود نیومده بودم
چه خوب شد اومدیم.
فکر میکردم دیگه آپ نمیکنی !!!

فرزاد عزیز
خیلی خوشحالم کردی که اومدی...
باید بگم آفتاب از کدوم طرف اومده؟؟!!!
من بازم منتظرتم
نه که رفتی پشت سرتم نگاه نکنی...

غریبه چهارشنبه 2 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 ب.ظ

سلام آبجی

میگم حالا ما یه ... کردیم (!) و دوباره هم برگشتیم . اما از قرار معلوم این خونه قصد آپ شدن نداره هاااا (؟!)

کجائی سمیرا ؟!؟!؟!؟!؟! چرا بهشت من رو آپدیت نمیکنی ؟! میگم گیگیلی بیاد موهات رو بکشه هااااا ... از ما گفتن بود :)

یا حق

محمد پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ق.ظ http://www.goalesorkh.blogfa.com

سلام سمیرا خانم ممنون که اینجا جوابمو دادین از جوابتون و این متن که نوشتین فکر میکنم مشکلی دارین امیدوارم این مشکل هر چی هست زود زود حل بشه تا شما با یه اپ خیلی شاد برگردین من منتظر شما هستم حتما به من سری بزن خدانگهدارت

مرجان پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ http://myn.blogsky.com

سلام آبجی سمیرا جونم (بوس)

دیدی که بالاخره امین کوشولو برگشت :)

دل منو گیگیلی برات تنگ شده
قربونت

آرمیتا و عسل شنبه 5 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.hasrat0111.blogfa.com


___*##########*
__*##############
__#####.سلام.#######
_##################_________*####*
__## وبلاگ زیبایی داری..### #_____*##########
__## موفق و پیروز باشی.## ##___*############
___### به ما هم سر بزن #####*_##############
____#################################
______###############################
_______##############################
________####اگه با تبادل لینک موافقی خبرمون کن####
__________##########################
___________######### ###############
____________######################
_____________###################
______________################
_______________###...بای...######
________________###########
_________________#########
__________________#######
__________________#####
__________________####
__________________##

حسن دوشنبه 7 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:37 ق.ظ http://ندارم

...

علی جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.dustdashtan.bliogsky.com

سلام
حال شما؟
شرمنده بنا به دلایلی من قسمت لینک دوستان رو حذف کردم اگه دوست نداشتید ناراحت نمی شم لینکم رو حذف کنید.

mohamad ezrail دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام سمیرا خانوم حالتون چطوره از وبلاگ خوبتون متشکرم با ارزوی موفقیت ۰۹۱۶۳۹۷۸۶۳۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد